خوشبختی شاید دستی باشد که شانه های دردناک و خسته ات را می فشارد،
یا انگشتی که به علامت سکوت روی لبانت فرود می آید.
خوشبختی شاید نوازش انگشتانی روی گونه ات،
یا دستمالی باشد که اشک هایت را پاک می کند.
خوشبختی شاید یک خواب باشد، یک خواب عمیق و آرام با لبخندی بر روی لبانت.
خوشبختی شاید دری باشد که به روی تو باز می شود،
یا حتا شاید یک لیوان چای گرم در یک روزِ سردِ زمستانی.
خوشبختی شاید جنگلی باران خورده، شاید حتا یه کاسه ماست باشد.
خوشبختی شاید یک دست باشد، یک پا، دو چشم، یک لبخند،
خوشبختی شاید مرد سیاه پوشی باشد که از دور دست می آید.
یا انگشتی که به علامت سکوت روی لبانت فرود می آید.
خوشبختی شاید نوازش انگشتانی روی گونه ات،
یا دستمالی باشد که اشک هایت را پاک می کند.
خوشبختی شاید یک خواب باشد، یک خواب عمیق و آرام با لبخندی بر روی لبانت.
خوشبختی شاید دری باشد که به روی تو باز می شود،
یا حتا شاید یک لیوان چای گرم در یک روزِ سردِ زمستانی.
خوشبختی شاید جنگلی باران خورده، شاید حتا یه کاسه ماست باشد.
خوشبختی شاید یک دست باشد، یک پا، دو چشم، یک لبخند،
خوشبختی شاید مرد سیاه پوشی باشد که از دور دست می آید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر