سه‌شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۹۱

چرا همچین می کنیم باهم؟!

بعضی ها تعجب می کنن که آدم چرا از دسته هموطناش شاکیه. آخه بعضی وقتا یه رفتاری می کنن یا یه حرفایی می زنن که آدم خیلی بهش بر می خوره. رفتم جلو به خانومه سلام کردم و دست دادم، می گه خانم نامزدیتون مبارک. قبل از این که دهنمو باز کنم و جوابشو بدم، یه لحظه با تعجب نگاش کردم که از کجا می دونه و یک ثانیه تو این فکر بودم و داشتم به فیس بوک فکر می کردم که یه دفعه گفت، فیس بوک واسه آدم دیگه آبرو نمی ذاره!!! من اصلا همینطوری از این حرف دهنم باز موند، بدون یک کلمه حرف، دستشو ول کردم و رفتم و اونم اصلا بدون این که منو نگاه کنه، به حرف زدنش با نفر پهلوییش ادامه داد. این اتفاق انقدر کوتاه بود که واقعا فاصله بین دو کلام بود اما من خیلی خیلی جا خوردم، از کی تاحالا نامزدی و ازدواج کردن بی آبروییه؟ این خانوم مثلا دکتره و یه انجمن فرهنگی داره اینجا و من هم صفحه شو لایک زدم. یک دفعه هم به تیلیش قباش بر خورده بود که چرا من ...ه جون صداش کرده بودم و خانم دکتر فلانی صداش نکرده بودم و ادب رو به اندازه کافی رعایت نکرده بودم! یعنی هر کاری می کنم، این حرفه از تو کله ام نمی یاد بیرون! چرا آدم نباید حرف دهنش رو که می زنه بفهمه؟  
اولین کاری که کردم وقتی اومدم خونه، از تو لیست دوستم درش آوردم، گذاشتمش توی لیست بسته که دیگه نتونه چیزای خصوصی منو ببینه.
اون یکی خانومه منو دیده، بلافاصله بعد از سلام می گه، ببین اون لوگو که برای ما درست کردی، یه حرفش ایراد داشت، حالا مجبورم همه چیزارو از اول دوباره درست کنم. می گم مگه شما اون موقع که براتون فرستم، کنترل نکردین؟ می گه چرا، همه دیدن، اما کسی متوجه نشد! حرسم گرفت از بی دقتیشون و از رفتارشون! اومدم خونه، نگاه کردم، دیدم لوگو درسته، زنگ زدم گفتم که اشتباه از خودشونه و بازم حرس خوردم.   
اینجا من یکی دوباره برای انجمن های ایرانی کار گرافیک انجام دادم، یا مجانی انجام دادم یا با پول خیلی کم ولی همشون انگار از من طلبکارم هستن.