دوشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۹

ماشین لباس شویی...

من سال هاست توی یه ماشین لباس شویی زندگی‌ می‌‌کنم که با شدت و سرعت می‌‌چرخه. توی چرخش شدید، مرتب به دور و برم چنگ می‌‌ندازم، بلکه به یه جایی‌ دستم بند بشه. اما به غیر از لحظاتی یا روز هایی‌، این اتفاق نمی‌‌افته. خیلی‌ ثبات سخته وقتی‌ که شرایط رو بقیه می‌‌چرخونن. هروقت که خیلی‌ کوتاه ماشین لباس شویی وایمیسته، من هنوز دارم از شتابش به اطراف پرت می‌‌شم و به در و دیوار می‌‌خورم. تا می‌‌یام به خودم بیام، ماشین دوباره راه افتاده، حتا قبل از اینکه فرصت پیدا کنم دستم رو به جایی‌ محکم کنم. اکثر لباسهای دورو برم همرنگ من نیستن، آخ می‌‌ترسم رنگ بگیرم توی این ماشین لباس شویی لعنتی...

۲ نظر:

نگار ایرانی گفت...

شاید رنگ گرفتن بد نباشه! اگه بافتت عوض نشه.

رامین آلمان گفت...

من هم با نگار ایرانی موافقم. رنگ های مختلف تو دنیا وجود داره که ما به دلیل بافت سنتیمون شاید!! نتونیم همشونو قبول کنیم. اما حداقل تجربه کردنشون فکر نکنم مضر باشه