پسرک واستاده بود روی نرده، با دستهای کوچولوش صورتِ مادرشو گرفته بود، هی نازش میکرد، هی نازش میکرد. برگشتم زن رو نگاه کردم. یک دفعه به نظرم اومد شبیه نسرینِ . دلم یه دفعه تیکه تیکه شد. فکر کردم شاید الان بخواد پسرکش رو بغل کنه، شاید الان پسرکش بخواد با دستهای کوچولوش، صورتِ مهربونِ مادرش رو بگیره و هی نازش کنه. بوسش کنه. آخ! چطور تحمل میکنن؟ چقدر دیگه باید صبر کنن؟ چند سال؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر