پنجشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۹

بارون و جنگل سبز



امروز رفتم جنگل، هفت ساعت پیاده روی. الان دارم وا می‌‌رم! 
همه‌جا پر از قاصدک بود و گُلایِ وحشی کوچولو. کلی‌ قاصدک فوت کردم :) قاصدک هارو خیلی‌ دوست دارم. یه مقدری از راه رو که رفتم، همون اوایل جنگل بودم که نم نم بارون گرفت. خیلی‌ فوق‌العاده ست وقتی‌ که توی جنگل سبز باشی‌، با درختای بلند، بعد نم نم بارون بیاد. انقدر درخت‌ها زیادن که خیس نمی‌‌شی اما صدای بارش بارون روی برگ سبز درختا رو می‌‌شنوی که خیلی‌ قشنگه. توی راه چند تا درخت ده پونزده سانتیمتری تازه جوونه زده رو نوازش کردم و بوسیدم. بارون هی‌ کم و بیش بند می‌‌اومد و دوباره شروع می‌‌شد. توی راه برگشت دوباره یه بارون حسابی‌ گرفت، بارون همینطور شدید و شدیدتر شد. هرچی‌ بارون شدید تر می‌‌شد، من خیس تر می‌‌شدم. تا حالا توی زندگیم انقدر خیس نشده بودم، یعنی‌ ازم آب می‌‌چکید. همینطور که سرازیری رو تند تند می‌‌رفتم پایین، آب از شلوارم چیک چیک می‌‌ریخیت توی کفشم. قبل از اینکه به پایان راه برسم، دوباره از کنار قاصدک‌ها ردّ شدم، این دفعه کلی‌ نازشون کردم، آخه تاحالا قاصدک خیس ندیده بودم، اگر خیس نبودن که نمی‌‌شد نوازششون کرد، همشون پرواز می‌‌کردن می‌‌رفتن .
وقتی‌ اومدم خونه، فهمیدم توی شهر کلی‌ سیل اومده. بعضی‌ جاها حتا مجبور شدن ایستگاه مترو رو ببندن.

۲ نظر:

کمان گفت...

:)

رامین گفت...

بارون های این فصل تو اروپا واقعا محشره و البته لذت بخش.
زندگی تو محیط دور از شهر رو دوست دارم. زندگی تو دامن طبیعت.
این پستت رو که خوندم تونستم کمی تجسم کنم.راستش حسرتش بیشتر بود