پنجشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۸

انتظار...


امروز صبحِ زود که از خواب بیدار شدم، دیدم برف اومده و همه جارو سفید کرده. با این همه انتظار برای دیدن خورشید، آدم باورش نمی‌‌شه که بهار داره میاد. انگار این انتظار برای بهار تمومی نداره.

انتظار گاهی‌ خیلی‌ خوبه اما گاهی‌ خیلی‌ عذاب دهنده است.

انتظار خوبه وقتی‌ که می‌‌ری‌ خونه
، دو تا چشم منتظر نگاهت می‌‌کنن و تا تورو می‌‌بینن، از خوشحالی‌ برق می‌‌زنن.

انتظار خوبه وقتی‌ که می‌‌ری‌ دانشگاه، درِ  کلاس رو باز می‌‌کنی‌، می‌‌بینی‌ دوستت منتظرته، برات صندلی بغلیش رو جا گرفته. تا تورو می‌‌بینه یه لبخند گله گشاد تحویلت می‌‌ده که واست بهتر از هر خوشامد گویی یه.
یا وقتی‌ که تو دفتر کتابت رو گذاشتی‌ روی صندلی‌ بغلی براش جا گرفتی‌، تا اون بیاد.
بَدِ وقتی‌ که نیاد، دقیقاً همون روزی که تو جای مورد علاقش رو براش گرفتی‌، دقیقاً همون روزی که تو می‌‌خوای براش ۱۰۰۱ اتفاقی‌ رو که توی همین یکی‌ دو روز آخر هفته واست افتاده تعریف کنی‌. یا همون روزی که می‌‌خواستی‌ کلی‌ غیبت کنی‌ راجب فلانی‌ که با بهمانی دوست شده و...
بَدِ وقتی‌ می‌‌ری‌ توی کلاس، سلام می‌‌کنی‌ هیچکی جوابتو نمی‌‌ده و تو منتظر دیدن یه صورت مهربونی که نگاهت کنه و جواب سلامت رو بده. بَدِ وقتی‌ که همه دارن قرار می‌‌گذارن برن سینما، تو منتظری که به تو هم بگن، اما نمی‌‌گن.

بَدِ وقتی‌ منتظری دوروری‌هات ازت بپرسن حالت چطوره اما نمی‌‌پرسن.

به دوستت می‌‌گی عیب نداره بهم ایمیل نزدی، عیب نداره زنگ نزدی. اما درِ حقیقت هر لحظه منتظری که یه ایمیل بیاد، هر لحظه منتظری که یکی‌ برات یه پیغام بفرسته. منتظری که تلفن زنگ بزنه. منتظری که یه نامه بیاد که دیگه صندوق پستت خالی‌ نباشه.

انتظار سخته وقتی‌ که منتظری یه اتفاق خاص توی زندگیت بیفته اما اون اتفاق به خیلی‌ چیزا بستگی داره، داری بال بال می‌‌زنی برای اینکه اون اتفاق بیفته اما چیزی رو نمی‌‌تونی عوض کنی‌. اینجا می‌‌گن بگذار زندگی‌ غافل گیرت کنه. تو دوست داری سورپریز بشی‌ اما دیگه تحمل نداری.

انتظار سخته وقتی‌ که منتظری یه شاهزاده با اسب سفیدش بیاد، تورو پشتش سوار کنه، با خودش ببره، می‌‌دونی که این چیزا حقیقت نداره و همش قصه است، اما بازم منتظری.
  
انتظار هر چی‌ که باشه، چه خوب باشه، چه بد، سخته، خیلی‌ سخت  ...

۴ نظر:

Ensieh گفت...

دوست عزیز؛
هرچند هیچ وقت ندیدمت و در آینده هم نخواهم دید، ولی باهات احساس آشنایی می کنم. احساس می کنم این احوالاتی رو که توی پست های مختلفت می نویسی، من هم یه زمانی حس کردم یا حس می کنم، و اینه که وبلاگت رو برام دوست داشتنی می کنه ...
برایت آرزوی بی نهایت شادی دارم نازنین.

MercedeAmeri گفت...

سلام انسیه جان

ممنون از اینکه برام نظرت رو نوشتی و خوشحالم از اینکه از وبلاگ من خوشت اومده. خوشحال می‌‌شم بازهم نظرت رو برام بنویسی‌ :)

helia گفت...

salam .weblogeto az aval khoondam asheghe khodeto neveshtehat shodam. man porteghal zendegi mikonam o tasmim daram bad az license farancam hala foghe licence graphic bekhoonam chon hamishe doost dashtam too art faaliyat konam . hala mikhastam azat beporsam aya baraye ye graphist kar khoob peida mishe ? va aya hoghooghe khoobi midan?
merci azizam
tond tond benevis

MercedeAmeri گفت...

سلام هلیا

ممنون از اینکه برام نظرت رو نوشتی و خوشحالم که از وبلاگ من خوشت اومده :) این سؤالی که پرسیدی خیلی‌ جوابش مفصله، من خوشحال می‌‌شم که جوابت رو بدم، اینجا یه ذره جاش کوچیکه، اگه دوست داری برام ایمیل بزن که جواب رو برات ایمیل کنم ؛) dokhtarmerikhi@yahoo.com
اگر نه بگو که همینجا برات خیلی‌ کوتاه بنویسم.

در ضمن از این وبسایت می‌‌تونی واسهٔ فارسی نوشتن استفاده کنی‌ و اگه خواستی‌ دفعه بعد برام به فارسی پیغام بگذاری :) http://www.behnevis.com/