چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۸

سوپ‌

امروز یه روز سرد زمستونی یه. از دیروز صبح داره یه بند بارون میاد. دیشب خیلی‌ بد خوابیدم. صبح که ساعت ۷ بیدار شدم، انقدر تاریک بود که انگار هنوز شبه! جانم داشت از بدن مبارکم دَر میرفت، اما مجبور بودم که برم سر کلاس. ۴ شنبه‌ها توی دانشگاه واقعاً روز‌های بیخودی هستن، بس که کلاس‌های خسته کننده‌ای داریم! وقتی‌ که برگشتم خونه، دَر حالی‌ که هنوز داشتم جان به جان آفرین تقدیم می‌کردم، واسهٔ خودم از اون سوپ‌های "هرچی‌ تو یخچال داری بریز توی قابلمه، دَر رو!" درست کردم. چقدر هم چیز‌های خوشمزه‌ای داشتم، هویج، گوجه فرنگی‌، قارچ، عدس معمولی‌ و عدس قرمز، سالاری، ... و سیب زمینی‌ عزیزم که همیشه دَر نقش چسب عمل می‌کنه :) بعدش از نیم ساعت که همش پخت با میکسر یا به عبارتی گوشکوب برقی پریدم توش، البته واسهٔ اینکه یه چیزی واسهٔ جویدن داشته باشم، قارچ‌ها رو بعد از میکس کردن، بهش اضافه کردم و شد یه سوپ خوشمزه. من عاشق سوپم، هر وقت زیاد سوپ می‌‌خورم، صدای بابام می‌‌یاد توی گوشم: دختر آخه اینا که همش مایعاته، معده ات تنبل می‌شه! یه چیزی بخور که یه ذره بجو ویش! :)))) بعد خنده‌ام می‌‌گیره و دلم برای سوپ‌های بابام که به قول خودش به سوپ بابایی معروفه تنگ می‌شه.
خوردن سوپ توی زمستون خیلی‌ مهمّه، چون تمام بدن رو گرم می‌کنه. درست کردنش هم راحته. قابل توجه اون دوستم که تازه عروس شده ؛)

۱ نظر:

amir گفت...

سوپه خوشمزه ای بود ولی تو رو به جان امام تاریکی محل سکونتتو به وبلاگت منتقل نکن دل آدم میگیره یه ذره بیا تو روشنایی