صبح: هوای سرد، برف ریز که یه نفس میباره و ماشینها رو سفید میکنه. من با چکمههای خوشگلِ قهوه ایم که همیشه میترسم یه روزی خراب بشه. (چقدر این روزها به از دست دادن فکر میکنم)
عصر: سکوتِ خونه، هنوز برف مییاد، صدای ماشین ظرفشویی، صدای پختن شیر برنج، هنوز برف مییاد، پورهٔ سیب زمینی، هنوز برف مییاد، بُخارِ پنجره ها، ...
عصر: سکوتِ خونه، هنوز برف مییاد، صدای ماشین ظرفشویی، صدای پختن شیر برنج، هنوز برف مییاد، پورهٔ سیب زمینی، هنوز برف مییاد، بُخارِ پنجره ها، ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر