دختر مریخی
dokhtar.merikhi(at)gmail.com
صفحات
صفحه اصلی
دربارهٔ من
فلاش بک
سهشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۸
بابا
دختر کوچولویی که روبروی من تو مترو نشسته بود، همچین عاشقانه دستهای پدرش رو توی تمام طول راه توی دست هاش گرفته بود که دلم واسهٔ بچگیم، پدرم و همهٔ تئاترهای عروسکیای که با هم دیدیم تنگ شد :(
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر