من روزهای آفتابی را دوست دارم. روزهای آفتابی بوی مادرم را میدهد وقتی که میخندید. روزهای آفتابی بوی آب پر از کلر استخر را میدهد، بوی کرم ضدّ آفتابی که بوی تعطیلات تابستان را میدهد. صدای روزهای آفتابی مثل صدای گنجشک هاست و مرغهای عشق که یکدیگر را صدا میزنند، صدای کلاغهای دور دست را میدهد. روزهای آفتابی به خوشمزگی بوسههای عاشقانه است با طعم سیب. روزهای آفتابی مزهٔ نون و پنیر و سبزی میدهد. صدای دست پدرم را میدهد، وقتی که مرا تاب میداد و بوی خواب بعدازظهر خانهٔ مادربزرگ را.
پارسال این موقع، من بودم و تو و دریای آبی مدیترانه و مرغهای سفید دریایی...
پارسال این موقع، من بودم و تو و دریای آبی مدیترانه و مرغهای سفید دریایی...
۱ نظر:
من که دوستشون دارم. توی گودر پیدا کردم اینجا رو.
چند تا از کارهاتون رو خوندم به حس نوشته های این خونه نزدیکم.elhad
ارسال یک نظر