خونه ساکتِ ساکته. ساعت نزدیک ١٠ شبه. چون پنجره ها توری ندارن, چراغ هارو خاموش کردیم که پشه ها نیان تو, یه چراغ کم نور توی اتاق بزرگه روشنه. می رم تو اتاق خواب, تاریکه. یه نوری از خونه همسای افتاده تو, باد می یاد, پرده ها رو تکون می ده. صدای حرف زدن و خندیدن همسایه ها تو حیات خلوت پیچیده. یاد بمبارون ها و خاموشی های طولانی می افتم. یاد چراغ گازی دیواری. صداها همون صداهاست, نور همون نوره...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر