گاهی خوشبختی همین جاست, پشت همین درخت, یا اون ستون. شاید زیر اون میز, یا پشت این یکی کمد. خوشبختی بازی گوش است, قائم باشک بازی می کند با شما. گاهی خوشبختی توی رگهایتان موج می زند, توی نبضتان بالا پایین می رود. نمی بینیدش انگار. گاهی فقط سرش را یک لحظه از پشت جایی در می آورد, می گوید, دالی! اگر حواستان نباشد, باز می رود پیِ بازی گوشی. گوش کنید, بو بکشید, نگاه کنید. هست, فقط بازیگوش است. چشم بگذارید, بشمارید, پیدایش کنید. شاید این بار کم شمردید, یا زیاد, دوباره بشمرید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر