پنجشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۹

عشقِ شهردار

آخه من عاشق این شهرم، عاشق سنگفرش‌های خیابوناش، عاشق خط‌های متروشم. عاشق بازار‌های کریسمسش که همه واسه تماشا کردنش می‌‌یان. عاشق شاه بلوط‌های گرم و بوداده و سیب زمینی‌‌های تنوری که با زمستون می‌‌یان. عاشق اهمیتی که به فرهنگ و مطالعه و دانش و علوم می‌‌دن. عاشق امکاناتی که برای پیر و جوون، دارا و ندار یک سانه.  عاشق این شهرداری که درِ خونش همیشه به روی مردمش بازه. اینجا سرزمینِ  دوم منه. آخ که دلم می‌‌خواد برم شهردار تپلی شو بچلونم و ماچش کنم و بهش بگم دستت درد نکنه کپل جان به خاطر همهٔ این خوبی‌هایی‌ که برای شهروندات فراهم می‌‌کنی‌. چند وقته می‌‌خوام براش نامه بنویسم، آره حتما باید این کارو بکنم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

dokhtare merikhi Germany hasti?shahret kojast ke inghdr khoobe?

MercedeAmeri گفت...

خوب بودن هر جایی‌ نسبیه، حالا اسم شهرش هر چی‌ که باشه. بستگی داره که تو چی‌ بخوای و از چی‌ لذت ببری، دختر عمهٔ من از این شهری که من توش هستم، حالش به هم می‌‌خوره، می‌‌گه‌ اونجا چی‌، اَه اَه! چون اون فکر می‌‌کنه تو کشوری که اون هست امکانات خیلی‌ بیشتر و بهتری هست، اون آلمانه.

ناشناس گفت...

doroste harfet,fekr kaardam ba tosifi ke kardi germany hasti,shahrdari ha ke hame jaye europe barname hashoon mesle hame ,az nazare farhani,honari,varzeshi va ...hala kam va zeyad dare dige,
shad bashi