امسال روز تولدم یه روز متفاوت بود. یه روزی که بهم خیلی خوش گذشت، یعنی در واقع به قلب و روحم خوش گذشت. اتفاقی که چند سال اخیر روز تولدم نیفتاده بود.
پارسال که روز تولدم واقعا حوصله ام سر رفت! خوشالم که امسال روز تولدم برام پر از احساس های قشنگ بود و تنها نبودم و احساس تنهایی نکردم. کیک تولد کوچیک و نقلی پر از شمع های روشن توی تختم و میزِ پر از گل و خوراکی های خوشمزه توی حال، اولین چیزایی بود که روزم رو باهاشون شروع کردم. امسال من دو تا تولد داشتم. یه روزش در واقع تولد شناسنامه ایم بود که همیشه با تولدی که توی پاسپورتم نوشتم یکی یه به غیر از هر چهار سال یک بار که امسالم جزوش بود. بنابراین روز اولش مادر پدرم و دوستام از ایران بهم زنگ زدن و روز دوم اینجا کادو تولد گرفتم. روز اول اتفاقی از جلوی یه فروشگاه تُرک رد می شدم که یکی از اجزای جدا نشدنی تولدم رو دیدم! گوجه سبز! با خوشحالی به عنوان اولین کادوی تولدم یه بسته گوجه سبز خریدم چون خیلی ارزون نبود، یعنی اگر تولدم نبود نمی خریدم. اینجا گوجه سبز پیدا نمی شه و دو سال پیش فقط یک بار اتفاقی که رفتم فروشگاه تُرکی خرید، دست خانم فروشنده دیدم که داره می خوره. نمی دونستم اینجا بهش چی می گن، بهش گفتم خانم از اینا که تو دستتونه دارین می خورن، دارین؟! گفت آره! :)
دوستم ازم پرسید چه چیزِ تولد خوشحالت می کنه؟ کادوها، کیک یا صرفا روزش؟ هیچ وقت کسی این سوال رو ازم نپرسیده بود. گفتم احساس ها، احساس ها هستن که منو خوشحال می کنن، این که کسی به فکرم بوده، دوسم داشته، زنگ زده، یا سراغم اومده، یا من جشن گرفتم و اون وقت گذاشته و اومده، یا حتا کادو آورده. تولد یه بهونه است، این که آدم اون روز رو وقت بزاره برای کسی که دوسش داره، این ارزش داره.